روزهای ما
دیگه کم کم داره اردیبهشت هم تموم میشه و با تموم شدنش مهد هم دیگه نمیری... تصمیم سختی بود واسه رفتن یا نرفتنت ولی خوب بالاخره تصمیم گرفتم دیگه مهد نری بلکه شاید از بهونه گرفتنهات کم بشه چون حس میکنم یه بخشی به خاطر دور بودن از من باشه... هرچند میدونم برات سخت باید باشه که بخوای تو خونه بمونی ولی بهتره که دیگه تابستون رو خونه بمونی.جدیدا به حرکات ژیمناستیک علاقه پیدا کردی و بعضی وقتها میگه مامان منو بفرست کلاس لاله!!!(کلاس رقص باله...یه روز داشتم در موردش با مامان پرستش حرف میزدم که شنیدی و در موردش پرسیدی و منم واست توضیح دادم). اینروزا دارم رو خودم کار میکنم که کمتر نق زدنهای تو روم تأثیر بذاره... جدیدا وقتی محرومیت میگیری و میری تو اتاق حر...